آرام در گوش من نجوا کن!
من به کسی نخواهم گفت
آرام در گوش من نجوا کن!
من به کسی نخواهم گفت
با من بگو در بستر کدام مرد به آسمان رسیدی که باردار عشق شدی؟
آرام در گوش من نجوا کن مریم !
من به کسی نخواهم گفت.
من از کوره در نخواهم رفت پدر!
حتی اگر تمام قوچ های دنیا را
گرگ ها دریده باشند
چاقویت را تیزتر کن
شک نکن پدر!
چه کسی مرا وساطت خواهد کرد
نزد آخرین ابراهیم ؟
فرشته بره ی مرا گم کرده است .
گاه فکر می کنم از این همه نام چرا اسماعیل؟
نمیشد مرا هم در سبدی می گذاشتند
تا موسی شوم برای نیل تو؟
یا به چاهی
تا عزیز شوم برای مصر تو؟
یا درون قلعه ای
تا کنیز شوم برای دیو تو؟ ....