Thursday, August 14, 2008

Wednesday, August 13, 2008

برای سحاب

ō

در چند قدمی تو خوابیده ام
اگر زمان اجازه دهد
از کنار تو می گذرم
اگر زمان اجازه دهد
به تو بر می خورم
اگر زمان اجازه دهد
کنار تو چای می نوشم و میوه می خورم
اگر زمان اجازه دهد
با هم قدم می زنیم
اگر زمان اجازه دهد
کنارت می نشینم و با تو گفتگو می کنم
اگر زمان اجازه دهد
جای خالیت را با برگ زیتون پر می کنم
حتی اگر زمان اجازه ندهد . /

و خداوند خشم کرد و گفت :
زمین دچار سکسکه ی درخت سنجد شده است
باید هفت هزار سال
در کیسه ی خالی از هوا تنفس کند
و یا هجده هزار بار بسم الله بگوید

ور نه اسرافیل
این بار
دیگر در صورش خواهد دمید . /

می دانی؟
لنگه کفش سرگردان در دست های من
تنها با پای تو جفت می شود
تو هم لنگه کفش کهنه ای
یا چیزی شبیه به آن نداری؟

گرچه
من جفت پاهایم را
در جنگ از دست داده ام . /

فیل سفید در دستانم
من مات
من حیران
فیل سفیدم را کجا بنشانم؟

متاسفم شاه مغبون

کاش کشتی نوحت زودتر به خانه باز آید
من از این همه طوفان و سیلاب ذله شده ام . /

مرا در خاکت مدفون کن
بذر خواهم شد
و بر دست هایت خواهم رویید
انگشتانت شاخه هایی خواهد شد
برای رویش برگ هایم
با ابر چشمانت سیراب خواهم شد
با خورشید چشمانت رشد خواهم کرد
و بر تل سینه ات غروب می کنم . /

Wednesday, August 6, 2008

بسم الله الرحمن الرحیم

که جن دارد این جهان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم



این جنگ کی تمام میشود؟
که من
از اینکه فرزندم گرسنه نماند
تنها برای شش لقمه نان
فرمان نبرم
تن ندهم
گردن ننهم
به خباز سرنوشت
که نان سرزمین مرا همیشه
یا سوخته در می آورد
یا ناپخته ./

جنگ من با زمان تمام نمی شود
با این سال های دندانه دار
با این سال های کج
با سال های دراز بی جهت
با سال های بی جهت دراز
سال های کبیسه
با یک روز بی مصرف بیشتر
زیستن سخت سخت است
خاصه در این سرزمین ./

به موریانه گفتم
تمام عمر تنها یک چیز جویده ای
خسته نیستی؟
نگاه معنی داری کرد
و به جویدن ادامه داد
به یاد آوردم که تمام این سال ها
من هم
تنها عمرم را جویده ام

جامعه در من فرو می رود

انسان از من می گریزد ./

عقربه ات تکان می خورد
عقربه ی سال هایت
من کرونوسم
و تمام این سال ها را
با اشتها بلعیده ام ./