دست های درخت
رو به آسمان
در بادکوبه دعای باران می خواند
شب
شب جغد خوش خبر بود
که آواز داد بلند:
سیل در راه است
و همه چیز را با خود خواهد برد/
برگی دیگر از درخت افتاد درخت ارام گریه کرد در بهاردرخت ها بی دارکوب میمیرند
زیر درخت بودهی نشسته ام موهایم را بالای سرم بسته ام دستهایم به حالت مودرا روی همو مانترایم را تکرار میکنم زیر لببه خیال جادوبه نیرواناخال وسط دو ابرویم میگویدجادویی در کار نیستبرخیزبودیساترای توشاید یک روز بودا شود
Post a Comment
2 comments:
برگی دیگر از درخت افتاد
درخت ارام گریه کرد در بهار
درخت ها بی دارکوب میمیرند
زیر درخت بودهی نشسته ام
موهایم را بالای سرم بسته ام
دستهایم به حالت مودرا روی هم
و مانترایم را تکرار میکنم زیر لب
به خیال جادو
به نیروانا
خال وسط دو ابرویم میگوید
جادویی در کار نیست
برخیز
بودیساترای توشاید یک روز بودا شود
Post a Comment