Sunday, May 4, 2008

دریا.

دریا.

دریا !

آواز خروشان پاییزت

مرا وسوسه می کند برای غرق شدن

در سالروز تولدم

تا کسی دیگر نداند که این سال ها

بر من چه گذشت.

کمی حناق و

اندکی استفراغ

و بعد

پارچه ی بلند سیاهی

که تکان می خورد

در ساحل.

No comments: